امروز امتحانی بردمت مهدکودک،خودم که کلا مخالفم ولی چون تعداد بچه ها کم بود و رها هم اونجا بود بردمت ببینم خوبه یا نه مهد خوبیهایی هم داره مثل اجتماعی شدن بچه ها و بازی کردنشون بابا منو تو ومهدی ورسوند مهد،تا رفتیم تو رها گفت علی جونم اومده واستقبال خیلی گرمی ازت کرد وواقعا ازش ممنونم چون اولین بار بود وارد همچین محیطی میشدی بچه ها داشتن نقاشی میکشیدن یه دختر 4ساله و دوتا پسر با تو 5 نفر میشدن بقیه به خاطر آلودگی هوا نیومده بودن یه خانوم هم فقط تومهد بود که همگی نشسته بودن وقتی من داشتم تو سالن باهاش حرف میزدم تو اول از رو صندلیت بلند شدی و رفتی زیر میز بعد بقیه بچه ها ،صندلیارو برداشتید بعد رفتید رو میزو خلاصه کلا کنفیکون کرد...