بدون عنوان
از بانک که اومدیم بیرون،مهدی دویید تویه آرایشگاه مردونه...... تو هم پشت سرش رفتی..... دیدم خلوته تو هم موهات خیلی هپلی شده..... اصلا باورم نمیشد اون طوفان کاترینا انقدر آروم بمونه تا آرایشگره کارشو انجام بده..... هر لحظه منتظر یه حرکت بودم ولی تا آخرش نشستی ...... بهت گفتم آفرین پسرم خیلی خیلی خوب بودی گفتی:مااااامااانننن آخه من دیگه بزرگ شدم
نویسنده :
مامان
12:47