شومال
بالاخره اومدیم شومال،تو راه کلی کارای بامزه کردی که بیشترشو یادم
رفت
داشتم با خاله فهیمه حرف میزدم پرسیدی کی بود؟گفتم خواهرم فهیمه بود
یکدفعه بغض کردی گریه کردی.اونم چه گریه ایی،همینجوری اشک میریختی
منو بابات هول شده بودیم که چی شده چرا گریه میکنی؟
با گریه شاکی گفتی میگه فهیمه خواهر منه،
فهیمه خاله منه.............
منم گفتم آره مامان خواهر من نیست خاله تو
کلی باهات حرف زدیم تا راضی شدی آخرش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی