بدون عنوان
امروز اصلا بهانه مهدو نگرفتی خودمون کلی با هم بازی کردیم و خندیدیم طبق معمول رفتیم شکار
یک هفتس تلوزیون و روشن نکردیم بدون کنترل روشن نمیشه و بابا کنترل و برداشت تقریبا معتاد شده بودی تا چشمتو باز میکردی میگفتی پویا و اصلا پلک هم نمیزدی الان بجاش خودم روزی 10 تا داستان برات از علی قهرمان میسازم و میگم خیلی هم خوشت میاد مخصوصا وقتی علی قهرمان عقاب طلاییشو صدا میزنه
تو میگی دوست داری علی قهرمان چیکار کنه منم سریع سرهمش میکنم
بعضی موقع ها هم از خوشحالی و ذوق پا میشی و داد میزنی و دست
هروقت خیای شلوغ میکنی و دیگه کسی جلودارت نیست یا میری سراغ مهدی،تا میگم داستان علی قهرمان،آروم میشی و میشینی تا برات بگم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی