بدون عنوان
یه بار که با سوگند رفته بودید باغ،آتیش درست کرده بودید،
بابا هم سربسرت گذاشته بود که علی از جوونیات برای سوگند بگو
تو هم گفته بودی اون موقع ها جنگ بود میدونی
و خلاصه کلی از جوونیات تعریف کرده بودی😂😂😂😂
تو مهد رها برات صندلی گذاشت گفت علی بیا با هم درددل کنیم
نگو بابا به رها گفته بود با سوگند درددل کردی
سریال کیمیا که جنگ و نشون میداد از رو اون جوونیاتو تعریف کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی