بدون عنوان
عزیز جون یک جلسه از کلاس شطرنجتو باهات اومد چون کلاس نیمه خصوصیه، پدرو مادرا هم میتونن تو کلاس باشن.....
بابای یکی از بچه ها خیلی جوگیره ، تا پسرش یه حرکت میخواد انجام بده شیرجه میزنه رو میزو بادادوهوار پسرشو دعوا میکنه......
اصلا سوژه ایی بود برای خودش بنده خدا
انقدر سروصدا کرد که من از کلاس رفتم بیرون و تو با عزیز جون موندید.... حرکت اسب بود که سخت ترین حرکت برای بچه هاست.....
مربی از عزیزجون خواست یکربع آخر کلاس باهات تمرین کنه... آخرش عزیزجون طاقت نیاورد و به بابای پسره تذکر داد که بازی شطرنج فکریه،بذار بچه فکر کنه......
وقتی برگشتم تو کلاس دیدم عزیزجون وآقاهه با جدیت و تند تند دارن باهاتون تمرین میکنن اصلا رقابتی شده بود.....آروم به عزیز جون گفتم بخدا تو این چند دقیقه نمیشه کاسپاروف تربیت کرد .......
عزیزجونم خودش خندش گرفته بود .......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی