عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

پسرم قند عسلم

بدون عنوان

1396/7/18 0:24
نویسنده : مامان
196 بازدید
اشتراک گذاری

نگران بودیم تو کلاس بند نشی ،ولی خوب باهاش کنار اومدی....

از کلاست خوشت میاد و میگی امروز کلی کیف کردم

روز اول خودم بردمت مدرسه.....

البته روز آشنایی با مدرسه رو نرفتیم 

عزیزجون میگفت آشنایی با مدرسه برای تو نیست برای بقیه بچه هاست تو احتیاجی به این چیزا نداری

درست هم میگفت روز اول اصلا برات مهم نبود وارد یه محیط جدید شدی ........

یکساعت سر صف نگهمون داشتند و زیر آفتاب کلی مزخرفات سرهم کردند تو نصفشو نشسته بودی بقیشم ادا درمیاوردی....  

سر کلاس هم رفتی با حسن روی یه نیمکت نشستی ،حسن هم قد مهدی ولی انقدر زبل و زرنگ که نگو

وقتی مامانش صورتش و گرفت گفت حسن خشن نشو و چندبار تکرار کرد ترجیح دادم جاتو عوض کنی

ولی دخالت نکردم تا خودت یکاری کنی که فرداش از دستش عصبانی بودی که اذیتت میکنه دفترتو خط خطی میکنه......

بابا میخواست بیاد مدرست که نذاشتم گفتم فقط خودش باید یکاری کنه که به معلمت گفتی و حسن و بردند رو تک صندلی....کلا با هیچکس نساخت....

یازده نفرید سه تاتون قدتون بلنده بقیه هم قد مهدی.....

بعد کوچولوهارو اذیت میکنن.....

متین که کلاس اولی هارو هم میزنه ......همون روز اول گفتی متین تو حیاط خوبه تو کلاس اخلاقش بده

اصلا طاقت سرکلاس موندن و نداره ....معلم عکس کاراشو برای مامانش میفرسته.....تنها کسی و که نمیزنه تویی....

حسین هم تو صف پشت سرت بود و خوشحال و خندان کلا شیطنت میکنه....

نمیدونم چرا بچه ها انقدر خشن شدن....قبلا یدونه بچه خشن به زور پیدا میشد ولی الان یه بچه آروم ،پدیده نادریه...

ولی بازم خداروشکر همکلاسی عصبی ندارید بعضی ها با خنده مشتو لگد میزنن که بالاخره پسرن دیگه...تو ذاتشونه

رنگ آمیزیت خوب شده دوتا شعر هم حفظ کردی

البته شعرهای طولانی.....که برای ماهم حفظش سخته

کلا دید خوبی به پیش دبستانی ندارم اصلا ضرورتی نداره،

کلاس شطرنجتم خصوصی شد .....

 

 

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)