عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

پسرم قند عسلم

بدون عنوان

1392/7/2 18:52
نویسنده : مامان
274 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم انقده برات حرف دارم بزنم که نگو

چند روز پیش با بابا رفتیم اصفهان و قم،

تو جمکران یعنی ترکوندی ها،خیلی شلوغ بود از همون دم در ورودی اول صندلی خادم مسجدو با خودت کشون کشون میبردی یه صندلی پلاستیکی بزرگ بود

بعد که رفتیم تو ،میز یه خانم خادم مسجد که روش ترمه بود با کلی وسیله،سریع رومیزی و کشیدی و همش ریخت مردم جمعشون کردن.....ولی خداییش اون خانمه هیچی نگفت

بعد شروع کردی به دویدن،انقده ذوق کرده بودی راه میرفتی دست میزدی و میرقصیدی و میخندیدی

به وسایل هیچکس هم رحم نمیکردی از مهراشون گرفته تا کفش و کیف و ............

یه دختر 5 ساله یه عروسک پلنگ صورتی داشت که خیلی هم رو عروسکش حساس بود شمردم 20 دفعه رفتی سراغش،تا ازت میگرفت میرفتی یه دور میزدی دوباره برمیگشتی،پشتکارت منو کشته بود

دفعه آخرشم دختره نبود با خیال راحت عروسکشو برداشتی بغل کردی

یه نی نی ناز 10-11 ماهه هم بود که مامانش اونو سپرد به من تا نماز امام زمانشو بخونه ،که یکی از مشوقات بود انقده ذوق میکرد از دست خادما در میرفتی آخه یکی از شاهکارات این بود که مهرو برمیداشتی میکوبیدی به شیشه های پول ،یکدفعه 40 تا خادم میدوییدن دنبالت،مثل جت درمیرفتی

اوضاع که عادی میشد دوباره شروع میکردی

یعنی اونجا یک فروند جت بود که با کلی ذوق و شوق میدویید تو حرم،

آخراش نی نی هم فعال شده بود با هم میرفتید سر پروژه،یکی از پروژهاتون زدن روی شکم یه پسر مهربون بود که تنها عکسی که موفق شدم ازتون بگیرم و تو همون موقع دررفتی

عکس و بعدا میذارم تو وبت

عاشق اینکاراتم،خودمم باهات همکاری میکنم در سطح لالیگا،

تا حالا دعوات نکردم به جز یه بار که سرتو زدی به دیوار،

اونم گفتم مامان چرا سرتو میزنی به دیوار

فکر کنم دندونت خیلی اذیتت میکرد،

خیلی کتاب خوندم تا بهتر درکت کنم،هر ماه هم دقیق کارای ماه بعدتو میخونم

از بهترین کتابایی که دیدم چگونه فرزند نابغه داشته باشیم؟

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)