بدون عنوان
دیشب داشتیم بطری بازی میکردیم طرف تو افتاد قرار شد یه لنگه پا قارقار کنی
هر دفعه یکی از کارایی که موقع باختنت میکردی همین بود
هیچی دیگه پا شدی همچین قارقار کردی و دور خونه میچرخیدی ،از خنده نفسم بند رفت
دیگه قرار شد اینو بهت نگیم
نه از زیرش دررفتی نه جر زدی یه بلایی سرمون آوردی دیگه خودمون از این تزا ندیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی