بدون عنوان
بعد دختره دویید تا رسید به یه دره که زیرش رودخونه بود از ترس دایناسوره پرید تو آب.....
همونجوری که آب میبردش پاش خورد به یه سنگ بزرگ........
دردش گرفت گفت آآآآآآی
یه تمساح بیچاره که خوابش برده بود از تو آب پرید بیرون گوشاشو گرفت گفت؛وااااااای
دختله فلال کلد دختره فرار کرد
دایناسوره اومد پایین دره و بازم دنبالش بود که یکدفعه یه عقاب بزرگ با چنگلهای تیزش دختره رو گرفت و پرواز کرد.....
دختره از اون بالا پایین و نگاه کردو سرش گیج رفت از ترسش داد زد:آآآآآی
عقاب گوشاش و گرفت گفت واااااااای
دختره افتاد پایین
دختله فلال کلد
دختله فلال کلد
بعد رسید به یه کوه بزرگ ازش رفت بالا دید که دایناسوره از کوه داره میاد بالا
ترسید گفت آآآآآآآآی
از صدای بلندش کوه ریزش
کردو دتیناسوره موند زیر سنگها و مرد
دختله فلال کلد
دختله فلال کلد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی