عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

پسرم قند عسلم

پسرخاله ها

1396/6/4 18:20
نویسنده : مامان
108 بازدید
اشتراک گذاری

 

اینجا از پایین کوه پیاده اومدیم بالا......

اولاش زمین بازی داشت که سه تا بچه تو بازیشون به سرسره ها میگفتن قصر.....و تو و آرش بعدش یاد گرفتید و سرسره هارو قلعه خودتون دونستید که خودش ماجراش مفصله.....چقدر برای قلعتون جنگیدید.....

بعد انقدر راه رفتیم که شما دوتا نتونستید دیگه راه برید ....بابا و مهدی اومدند دنبالمون ،تا بالای کوه رفتیم......

اونجا یه چشمه بود و یه پسر تپلی خیلی بانمک به اسم مهدی،انقدر قشنگ حرف میزد که من همش به حرف میگرفتمش.....

تا شمارو دید با ذوق بهتون گفت بیاید دوست بشیم بازی کنیم......

آرش با یه حالت پوکر فیس بهش گفت :بچه کجایی؟؟

(یعنی تهران همین مدلیه اول مهمه بچه کجایی)

بعد ارش رفت عصرونه بخوره....از تو پرسید باهاش دوست میشی؟   تو هم گفتی نه و رفتی پیش آرش

مهدی دید کسی باهاش دوست نمیشه با لیوانی که دستش بود  شروع کرد به خیس کردنش

کلی با هم بازی کردند صدای خندشون کوه و برداشته بود.....

بعد توو آرش رفتید و چهارتایی با یه توپ پاره که اونجا بود بازی کردید که یه خانم و آقا که توپتون و دیدند یه توپ خوب بهتون دادند ....

مهدی ها با هم یار شدند تو آرش باهم......

وقتی با خونوادش داشتند میرفتند مهدی پشت سرش میدویدو صداش میکرد نی نی

اونم برگشت وتوپ و به مهدی دادو رفت........

ازتون پرسیدم چرا اول باهاش دوست نشدید

آرش گفت :خاله اگه آدم بخواد باهرکی که تو خیابون دوست بشه نمیشه که .....شاید اصلا مارو بدبخت کرد......

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)