یا حسین
با بابات شبا میرید هیئت،اما یه مشکل اساسی وجود داره واون اینکه میخوای بخونی
اولین شبی که رفتی سینه میزدی و میگفتی یا حسین
دیشب هم سه تایی رفتیم هیئت که بس شیطونی کردی به بابات گفتم مارو برسونه خونه
تو هیئت یه لحظه که کسی حواسش بهت نبود رفتی میکروفون رو برداشتی بلند گفتی:یا حسین
تو حیاط مسجد تاب و سرسره بود بازی کردی،رفته بودی رو سرسره نمیذاشتی کسی بیاد بالا
بلند میگفتی برو پایین،بچه ها هم که از تو بزرگتر بودن واقعا لطف میکردن و هیچی بهت نمیگفتن
از خود سرسره میومدن بالا نه از پله هاش
رسیدیم در خونه دسته اومد پلک هم نمیزدی،با مداح دسته میگفتی کربلا کربلا
خیلی سرد بود خونه نمیومدی ،قرار گذاشتیم هروقت دسته اومد بریم بیرون قبول کردی یه سه
چهاردفعه ای رفتیم بیرون،بهت قول دادم چون گفتی یا حسین جایزه برات طبل بخرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی