عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

پسرم قند عسلم

داستان بازار

1393/9/4 10:15
نویسنده : مامان
204 بازدید
اشتراک گذاری

دو ماه پیش که رفته بودیم شمال،با عزیزجون و باباعباس

رفتیم بازار روز،از همون اول بازار به همه چیز دست میزدی

به سیب زمینی،بادمجون،لباسها و خلاصه هر چیزی که

میدیدی،آخرای بازار رسیدیم به یه آقایی که گوجه فرنگی

میفروخت،رفتی با دقت گوجه فرنگی هاشو نگاه کردی و

یکیشو گرفتی تو دستت،تو حال و هوای خودت بودی که

یکدفعه فروشنده صدای بوقلمون درآورد که دست نزنی

،ترسیدی و گریه کردی،منو عزیزجون که پشتت بودیم

اومدیم پیشت، فروشنده شروع کرد به عذرخواهی و قربون

صدقه رفتنت ولی تو همچنان گریه میکردی،

دقیقا 10 دقیقه اونجا وایسادیم فروشنده خیلی خجالت

کشید،همه دعواش کردند که چرا تورو ترسونده،

از اون موقع بهم میگی مامان داستان بازارو برام بگو

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)