آقای دکتر
دو سال و هشت ماه و 16 روز
امروز صبح رفتیم دکتر،خیلی شلوغ بود یه صد نفری تو نوبت بودن
یکدفعه بلند بلند شروع کردی صحبت کردن که من آقای دکترم من
دکترم و همینجوری تکرار میکردی خانمها هم سربسرت میذاشتن
میگفتن آقای دکتر حالمون بده چیکار کنیم؟؟؟؟
خلاصه کل جو اونجارو ریختی بهم،بعد رفتیم آزمایشگاه
تو محوطه خانمایی که از کنارت رد میشدن بهت میگفتن
خداحافظ آقای دکتر تو هم میخندیدی میگفتی خداحافظ خانمها
تو آزمایشگاه خانمه محلول قند و که درست میکرد ازش مدام سوال
میپرسیدی این چیه؟ برای چیه چحوری درست میشه؟؟؟؟
حتی آبو هم براش باز کردی اونم با حوصله جوابتو میداد آخرش
ازت پرسید میخوای دکتر بشی محکم جواب دادی من الان دکترم
بعد با بابا رفتی بانک که میخواست پول به حساب بریزه همه پولهارو
که یک و ششصد بودو همش تراول 50تومنی ازش گرفته بودی و با
مشتریهای بانک صحبت میکردی پیش یه خانمه و بچش رفته بودی
بهشون میگفتی من بلدم چجوری برم سرکار پول دربیارم بخواید به
شما هم میگم............
تو خونه عزیز جون ازت پرسید خوب به ماهم یاد بده چجوری پول دربیاریم
گفتی بانک یه پله داره ازش میری بالا کارتتو میدی پول میده..........