عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

پسرم قند عسلم

مهد 2

1394/12/4 2:19
نویسنده : مامان
338 بازدید
اشتراک گذاری

مدیره بهم گفت چرا دفتر نقاشی نیاوردی میریزیم جلوشون مشغول میشن

گفتم بخاطر اینکه روز اولمونه

رها موقع میوه خوردنش همه رو صدا کرد تو و یکی از پسرا توند توند امان نمیدادید به هم 

ساعت 11 یه پسر دوساله بامزه خیلی خیلی شیرین رو آوردن اسمش ارشیا بود

دقیقا یکساعت با شال و کلاه و کیف تو سالن وایساده بود هیچکس نمیگفت خرت به چند انقدر بامزه حرف میزد آدم دوست داشت به حرف بگیردش جوابایی میداد محکم و ریلکس 

یه دختر دو سال و هشت ماه آوردن که از رو صندلی افتاد و پایه صندلی خورد تو دهنش نفسش چند لحظه رفت کلا اونم روز اولش بود ولی چون افتاد خیلی ترسید عمش میگفت دیگه دوست نداره بیاد 

بیشتر توپارو ریخته بودید بیرون،کارورزه جمعشون کرد به تو گفت دیگه نذاری کسی توپارو بیرون بریزه

توهم خیلی جدی گرفتی و بچه ها که میریختن بیرون بهشون میگفتی و حرص هم میخوردی

بهش گفتم چرا بهش گفتی الان باهم دعواشون میشه خودتون جلو بچه هارو بگیرید 

گفت:بذار خودشون جلو خودشونو بگیرند و ما درگیر نشیم

از حرف گوش کنی و احساس مسئولیت بچه ها نباید سوء استفاده کرد بجای اینکه جلو دعوا شمارو بگیره خودش موقعیتشو ایجاد میکرد

جلوش بهت گفتم علی اینجا مربی داره این کارها به ما مربوط نمیشه

وبردمت تو یه اتاق دیگه

اونم یه کارورز بود که میخواست زودتر برای دانشگاهش ساعتاشو پر کنه چه میفهمید تربیت بچه یعنی چه

فقط به فکر بچه خودش بود

اصلا نمیذاشت پسرش از ده قدمیه پارمیا رد بشه اون موقع به تو میگفت جلو پارمیارو بگیر توپ نریزه

فکر کرده بودن من از دست تو خسته شدم که ببرم پرتت کنم اونجا،اوناهم هرکاری دلشون خواست بکنن

من اگه رفتم فقط به این فکر میکردم موقعیت بهتریه نسبت به خونه

هم سن و سال داری حسابی تحرک میکنی بازی میکنی وگرنه همونطور که تو این سه سال و خورده ایی رو تخم چشمام بزرگت کردم بعد از اون هم با تمام وجودم برات هر کاری میکنم که شادو خوشحال باشی و با آرامش بزرگ بشی

تجربه خوبی بود ولی دیگه تکرار نمیشه انشالله

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)